
By - محسن ذوالفقاری
میایستم با تیغ خود در رزمگه طوفان کنم
میایستم تا رقص خون هنگامهی میدان کنم
میایستم چون سورنا ، چون رستمم پیش دغا
مرگا اگر این خاک را تقدیم نااهلان کنم
میایستم عیاروار ، یعقوب لیثم در شکار
آری به وقت کارزار ، با تیغ خود جولان کنم
میایستم چون آتشم ، آری سلیمانیوشم
تیغ از مقابل میکشم ، تا خصم را حیران کنم
میایستم شیراوژنم ، من مرزبان میهنم
ایرانم ای روح و تنم ، جانم فدایت
میایستم پا تا به سر، نخل بلوچم سبز و تر
میایستم گاه خطر، تا سخت را آسان کنم
میایستم، دارم به جان، از بوتههای گز نشان
کی بوده ترسم زاین و آن، کی خویش را پنهان کنم
میایستم شیراوژنم ، من مرزبان میهنم
ایرانم ای روح و تنم ، جانم فدایت

By - محسن ذوالفقاری
رفتی و دل نگرانم، آتش افتاده به جانم
نه دلی که بگریزم، نه توانی که بمانم
خسته ام از شبِ غربت، خسته از رفتن و رفتن
تو بیا بر لبِ جویی، بنشین و بنشانم
در پی ات هر دم و هر جا، می روم زخمی و تنها
مثل رودی که روانم، تو به دریا برسانم
برگرد و برگردان به من، آن چشمِ زیبا را
برگرد و جاری کن درونم شوق فردا را
می سوزم و می سازم و بی تابِ دیدارم
بنشین و بنشان آتشِ دلتنگیِ ما را
شب و دلشوره و غمها، من و تنهاییِ فردا
حسرتی در دلِ شبها، مانده از عشق تو بر جا
برگرد و برگردان بهمن، آن چشمِزیبا را
برگرد و جاری کن درونم شوق فردا را
میسوزم و میسازم و بیتابِ دیدارم
بِنشین و بِنشان آتشِ دلتنگیِ ما را

By - محسن ذوالفقاری
این دل بیقرارِه صحرا لاله زارِه
شبهای سیاه مُو مثل زلف یارِه
تو دشت و دمن ، گلی
مثل تو ندارِه
این دل بیقرارِه صحرا لاله زارِه
شبهای سیاه مُو مثل زلف یارِه
تو دشت و دمن ، گلی
مثل تو ندارِه
دل ، اسیر دوتا چشم مست تُو
دست بذارم یه روزی تو دست تُو
با هم پر بگیریم
تو بخوای خورشیدُ از تو آسمون
میکشم به زیر پات پیش مُو بمون
تا با هم بمیریم
این دل ، به جز تو ، کسی رو قبول ندارِه
با تو زمستون ، مِثِه اول بهارِه
چشمام به راهه ، تا از در بیایی
روز و شب مُو ، لحظه های انتظارِه
دل ، اسیر دوتا چشم مست تُو
دست بذارم یه روزی تو دست تُو
با هم پر بگیریم
تو بخوای خورشیدُ از تو آسمون
میکشم به زیر پات پیش مُو بمون
تا با هم بمیریم

By - محسن ذوالفقاری
میکشی منو با چشای نازنینت
میبری دل و با صدای دلنشینت
ماه دلبری از همه سری
این دلم بی تو آروم نمیشه
بسته جونم به جونت همیشه
باز ابریه آسمون دلم ، میخواد بباره
ای نازنین ، ناز کردنم ، اندازه داره
تو چشمات چی داری ، شب و بیقراری
واسه من یه راهی ، که پایون نداره
بی بهونه بیا عاشقونه بیا
یک شبی ، بی خبر ، خونه ی من
سر بذاری ، به رو ، شونه ی من
تو بهار منی گُلعذار منی
باز بیا تا که بارون بباره
رفتی و قلب من بی قراره
تو چشمات چی داری ، شب و بیقراری
واسه من یه راهی ، که پایون نداره